امروز دوباره به همدیگه خیره نگاه میکردیم
بهم نگاه میکرد و لبخند میزد و به بعضی از حرفام که آنچنان بامزه نبودن میخندید و نگاهم میکرد.
فهمیده که یه حسی بهش دارم و باید اعتراف کنم که دوسش دارم.
آره دوسش دارم، خیلی با خودم کلنجار رفتم که بیخیالش بشم اما واقعیت اینه که بهش علاقه پیدا کردم.
ای کاش میدونستم تو فکرش چی میگذره.
درباره این سایت