این دو روز خیلی روزهای خلوتی بود و جز یه مهمون یه ربعه کسی نیومد و منم از صبح با کامپیوتر لعنتی درگیرم و خانواده ام هم برای دید و بازدید رفتن خونه یکی از اقوام .
امسال برخلاف عید پارسال که عالی بود اصلا عید خوبی نیست ، حس و حال عید رو نداره .
بی انگیزگی شدیدی تو من داره موج میزنه که بیشترش بخاطر روزمرگی شدیدی که دچارش هستم،همش تکرار و تکرار و حتی عید ها هم برام تکراری شدن.
خیلی وقت میشه که احساس زنده بودن نکردم و دارم ادم مزخرفی میشم
یه ادم بیخیال،مرده،گاهی اوقات غمگین.
گذر زمان بیشتر باعث میشه تا احساس پوچی تو من قالب بشه و کم کم دارم به این نتیجه میرسم که زندگی یعنی دویدن به دنبال هیچ و هیچ و هیچ.
درباره این سایت